پست ثابت
سه شنبه سی ام تیر ۱۳۹۴9:19

سبقت از سایه ها به بیشتر دویدن نیست...

به سوی نور که باشی،سایه ها درپس توهستند،

حتی آنگاه که ایستاده ای...

کـیمیـ♥ـا


سلام ب ل ا گ ف ا
پنجشنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۵17:49

سلام

دلم خیلیییییی واستون تنگ شده بود اینجادرعینه تلخی ها اتفاقات خیلی خوبی واسم افتاد وازطرفی بادوستان خیلی خوبی آشنا شدم که البته هنوزم باهاشون درارتباطم ولی ازطریق اینستاگرام

من موندگار شدم وحدود3ماه دیگه کنکور95شرکت میکنم

عیدتون مبارک

فردا هم تولدمه

پ.ن:تعدادی از پست های آخرم توسط بلاگفا حذف شده همچنین کامنت های شما عزیزان

پ.ن:اکثرا وباشون رو حذف کردن اگرهستین لطفااعلام حضور کنید وآدرس وبتون رو حتما بذارید

کـیمیـ♥ـا


اندراحوالات من و روزهای گرم مردادی
پنجشنبه بیست و نهم مرداد ۱۳۹۴10:36
امان ازدست اینستاگرام منو از اینجا دور کردلامصب

برگشتم دستِ پر البته اگرحوصله کنید بخونیددوستان گفتن عکس خوراکی یاجاهایی که میری نذار خب من درمورد چی پست بذارملطفا بهم بگید درمورد چی پست بذارم

دلبرانـــــــــــــــــــه

 

اون هفته بادوستان مامان{18نفر}یه ماشین دربست گرفتیم رفتیم محمودآباد بسیار خوش گذشت هرچند راننده خیلی بدقول بود و روز آخری هم زد کنترآب حیاطمون روشکست کلیک باغچه پرآب شده بود.ودرهمون حین که هول شده بود ترمز دستی رو نکشید 15نفری که توماشین بودن{3نفرمون توحیاط بودیم که خرابکاری ایشونودرست کنیم} به فنامیرفتن زبونم لال وصداش درنیومد!خانومش وبچش هم آورده بود!آخه مرد حسابی ماشین دربستیه حق نداری کسیو باخودت بیاری.ما5شنبه ساعت4ازگرگان حرکت کردیم جمعه ساعت8رسیدیم گرگان500هزارتومن هم گرفت.پزشکی چیه بریم راننده اتوبوس مینی بوس شیمالکی

 عاغا رفتیم یکی ازفروشگاه های بابلسر دوست مامان وای فای بدون رمز یافت و همگان راصدازد واز18نفر 10نفر نشستیم دور ستون همه سرمون تو گوشیتکنولوژی باآدمیزاد چه کردهبعدازصرف ناهار وخوردن بستنی،تخمه،پفک ورقصیدن باآهنگ تکون بدهوپریاخانوم و غیره به گرگان برگشتیمبسیارخلاصه تعریف کردم.

ازاینا باید درآینده واسه پسمل بگیرم

فرداشبش هم خاله هاودایی ها خونه مادرجون دعوت بودیم چون دایی خان از تهران بازگشته بود.این دایی جانِ بنده بسیارتعصبی هستن واستاد دانشگاه امیرکبیر تهران نیز میباشد و من زیاد رابطه صمیمی باایشان ندارمچقدرکتابی حرفیدم!اینم عکس پسرخالم نفسم عشقم مژه هاتو قربون بازوتو هام هام کنم من فدات بشم جیگرممم کلیک

اومدیم یسر به اینستا بزنیم که دیدم یه بنده خدا فوت کرده برحسب اتفاق آشنای دورمون میشد.اسمش کامیار.19ساله تو دریای ساری غرق شد بیچاره رتبش خیلی خوب شده بود میخواست پزشکی بخونهتورو خدا واسش فاتحه بخونید تواوج آرزوهاش ازدنیا رفت الهی

واما روز دختر!که با چندتا ازدوستای مامان که دختر دارن یه مراسم کوچولویی گرفتیم هدیه هم بهمون دادن هرچند مبلغ زیاد نبود ولی بهمون چسبید کلیک اینم کادو یکی از دوستام کلیک بیچاره حتما دیده من خیلی انگشترای جینگول مینگول میذارم ازاینا واسم گرفته

منوباید صدا کنن کیمیا کوفته طلاوالا چه کوفته هایی درست میکنم من کلیک عاغا چرا شماها تنبلی میکنین؟حالا نمیگم خونه شوهر ولی2روز دیگه راه دور قبول شی چجوری میخوای از پس قاروقور شکمت بربیای اصن نمیخوای2تاهنر داشته باشی؟پس تقاضای دستورپخت غذا بفرمایید

بالاخره آلبوم مرتضی اومد همه آهنگاش رو دوست دارم مخصوصا این کلیک

این اقاعشق بندس صداش اجراش کنسرتاش کلیپاش همگی تکن نظرشخصیه خودم!آخه چرا نمیای گرگاننننن توپستای قبلی که درمورد سفر به استانبول بود این تیکه رونگفتم.فرودگاه استانبول تو گیت بودیم که دیدم یا خدا این چقدر آشناس یعنی قشنگ جلوم بود یکم متمایل به راست رفتم جلو گفتم اقامهردادشمایی؟توگروه فرزادفرزین؟گفت بله ایییییییی خدا ضربان قلب بالاااااااااا یه ربع باهاش حرف زدم گفت فرزاد3روز پیش استانبول بود لعنت به این شانس گفتم چرا نمیاین گرگان گفت امام جمعه گرگان مجوز نمیدهبعد ازگرفتن عکس باایشون کلیکمامان میاد بهش میگه به اقای فرزین بگین یکی توگرگان خیلی دیوونشهمندوست وگیتاریست فرزادمامان

 به بابا گفتم بریم اردبیل مطمئنم نمیریم ولی خب گفتم دیگه

دیروز هم که فارغ التحصیلی دوست مامان بود و مابچه هادعوت نبودیم من ودختردوست صمیمی مامان که خیلی باهم جور شدیم گفتیم میریم کافی شاپ بعدشم اینور اونور تا مجلسه ایناتموم شه.عاغا رفتیم مگه میذارن بریم؟؟؟نه شما هم باید باشین ناراحت میشم اگر برین که بعدازگذشت 1ساعت اونجا موندن ودادن قول که دوباره برگردیم همونجا راهیه کافی شاپِ پیانو شدیم اومدیم مِنو روببینیم چی به چیه من راسته حسینی تابحال شیک نخورده بودم ولی میلک شیک روشنیده بودم چون اصلامن اهل کافی شاپ نیستم حالاچی بشه دوستان خودشون پیشنهاد بدن برم.من کیک شکلاتی وشیک شکلات موز سفارش دادم دوستم نیز همینطور لحظه اخر گارسون خندید حالا دوستم میگه کیمیا این چرا خندید نکنه شیک هم کیک باشه حالا چیکار کنیم دوتا کیک چجوری بخوریم خیلی ضایع شدیم...عاغا من که گوشیو گرفتم از وای فای استفاده کردم میدونستم شیک کیک نیست ولی برای خاطرجمعی کلمه شیک رو تو نت سرج کردم یعنی تهِ ضایگییه پیانوی خوشگل سفید هم گذاشته بودن ولی هیچکی نبود بزنه...کیک رو نتونستم بخورم ولی اون شیک رو تا تهش خوردم خوشمزه بود کلیک اینم قبل رفتن اومدم کادوپیچش کردم آخرسریادم رفت باخودم ببرمواسه همین دوستم بود که انگشتر برام خرید کلیک

وامروز هم باز میخوایم بریم دریا من که دیگه خسته شدم این هفته هم مهمون داریم باهمونایی که رفته بودیم اون قبرستان باحاله خخخ

به خودتون برسین دراوقات تنهایی منو ببینین چه خودمو تحویل میگیرم کلیک

تادرودی دیگر بدرود{اوهوع} 

کـیمیـ♥ـا


دخیا روزتون مبارک
دوشنبه بیست و ششم مرداد ۱۳۹۴2:37

بعضی ها

عجیب شادی آورند...

همیشه مهربان...

همیشه لطیف...

شادیشان به دل مینشیند،

آن ها...

دخترند

روزتون مبارک

کـیمیـ♥ـا


بدون شرح
چهارشنبه بیست و یکم مرداد ۱۳۹۴10:22

پیکرمطهر13شهیدغواص وخط شکن درگلستان به خاک سپرده شد خوش به حال دوستانی که تواین مراسم شرکت کرده بودند

 

دیشب رفتیم بندرترکمن خونه پدرعروس.اون هفته عروسیشون بود این هفته هم عروسی دارن یعنی5تامراسم دارن!جالبترش اینجاست که آقا داماد ریلکسسس و اصلا کالا نمیگیره کلِّ جهاز با عروس خانومه که برای دوستم حدوددا50میلیون شد!!!مهریشون هم همون اول3_4میلیون میدن به عروس خانوم ودیگه تمومممم!!!درمورد شاباش هم هرکی که برقصه وشاباش جمع کنه حق نداره بگیره برای خودش! بلکه همه باید تقدیم بشه به عروس

اینم سفره ای که دیشب واسمون چیدن کلیک و کلیک

موقع رفتن یه جعبه شیرینی وشکلات ونون محلی وپارچه دادن!رسماشون خیلی جالبه.خواستم عکسای مربوط به عروسی روبگیرم ولی مثله مراسمای خودمون بود خخ مراسم بالباس محلیشون5شنبه این هفته هس

1شنبه به اتفاق دوستان مامان برای اولین بار رفتیم پارک بانوان کارت ملی یا گواهینامه میگرفتن درعوض میتونستی از دوچرخه،توپ،بدمینتون،زمین فوتبال و... استفاده کنی منم باوجود اینکه فِر افتاده بود رو دنده لج وحسابی اعصابمو خورد کرده بود کیک پختم کلیک این بیچاره چپه چوله شده بخاطر همین فِر بود 1ساعت معطل شدم تا بدون دردسر بذارمش اون تو

عصرای تابستون این دسرای خنک میچسبه کلیک

+و اما درجواب کامنت خصوصی  که دوست عزیزم فرستاد بگم اهل گرگانم{منطقه2}تو مدرسه دولتی درس خوندم.ممنون که ملاحظه کاری

+نت خونه تموم شده بود باگوشی خیلی سخته پست جدید بذاری،گذاشتن تصویر که دیگه واویلااگرنظر خصوصی میفرستید لااقل آدرس ایمیل یا آدرس وبلاگتون رو بذارید نه آیدی تلگرام.خانومی دوست دارم جواب سوالت رو بدم  آدرس وبت رو بده

+ممنون از منتقدای وبم!البته منتقد نیستن ولی این اسم رو میذارم روشون که دقیقه به دقیقه وبم رو رصد میکنند وباکامنتاشون که همش تهمت و فوش هست بهم انرژی میدناین یعنی آدم موفقیم ممنون

+نکته آخر درمورد دوست کنکوریم هس ببینید من برای ایشون احترام زیادی قائلم واصلا خودمو درگیر این قضیه نکردم پس تهمت نزنید و تو پی وی بد وبیراه نگید دلیل اینکه ایشون وبشون رو بستن که امیدوارم هرچه سریعتر برگردن وازتصمیمشون منصرف شن رو نمیدونم ولی مطمئنا بخاطر رفتارناشایست شما بوده!

روزخوش

لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ

کـیمیـ♥ـا


پیته نو_منطقه کوهستانی مقصد هفته گذشته
شنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۴9:47

مردادتون انجیری

سلام دوستان بامرامِ خودم

اگر خسته نمیشیدوحالشو داریدادامه رو بخونیدچون درمورد این2روز تعطیلیه!امامطلبی که درمورد قبرستان سفیدچاه هست روحتما بخونید جالبه

خب ساعت طرفای5بعدازظهربود که بعد از کلی دنگ وفنگ ولباس جمع کردن حرکت کردیم این هفته یکی از دوستای بابام ماو2خانواده دیگه رو به ویلاشون دعوت کرده بود.اول که بااون2تاخانواده قرارگذاشتیم خوش وبِش کوتاهی کردیم وحرکت کردیم کلیک تو مسیرمون رسیدیم به روستای سفیدچاه که بیشترین چیزی که به چشم میخورد قبرهایی بود که دراطراف مسجد وجودداشت

این قبرستان مربوط به دوره تیموریانه وبعنوان اولین قبرستان مسلمانان ایران شهرت داره.قبر «ملک بادله» که روزگاری حاکم شمال ایران بوده در این گورستان قرار داره واما جالبتر ازهمه اینه که خاک این گورستان شباهت عجیبی با خاک قبرستان وادی‌السلام داره و می‌تواند اجساد دفن شده را تا چند سال سالم حفظ کنه

روی سنگ قبراشون که به حالت عمودیه ادوات وابزاری حکاکی شده بود متناسب باشغل مرحوموهمچنین جنسیت رو هم مشخص میکردن...درکل خیلی خیلی جالب بود

وقتی رسیدیم به خونشون هوا تاریک شده بود ویه چای داغ میچسبید چون به منطقه کوهی رفته بودیم هوا حسابی خنک بودکلیک درهمین حین من با بچه ها مشغول صحبت شدم چون اصلا آشنایی قبلی باهم نداشتیم.برای اینکه صمیمی ترشیم بازی فکری برده بودم وچند دست باهم بازی کردیم بعد ازخنده وشوخی سه دست هم دبرنا بازی کردیم که موقع شام شد وکبابایی که باباجونم درست کرده بود رونوش جان کردیم،بعدش هم کلی خوراکی به خوردمون دادن وخوابیدیم

صبحونه فوق العاده بود..کره محلی...نون محلی...مربای توت فرنگی که بدون اسانس و سم بود...وچای توی کاسه گل گلی

آبجیم ومریم{دختر دوست بابام}خوابیدن وازاین صبحونه بی بهره موندن.ازاونجا با دوتاماشین پاترول وپاژرو رفتیم سرچشمه جاده هاش خاکی سربالایی بود ینی هرلحظه فکرمیکردی میخوای برگردی به عقب ماشین چپه چوله شهاونجا هم اقای صابخونه واسمون چندتا آهنگ خوند فیلم گرفتیم ودست زدیم 

لازم به ذکره که این اقا به حدی قربون صدقه خانومش میرفت وآهنگ احساسی میخوند که اول آهنگارو آقازادش تایید میکرد بعد میتونست بخونهکلیک  کلیک  کلیک  کلیک  کلیک

این کوچولوهم اسمش فدک هس روی لباسشم کرمه انقدفشارفشورش داد که بدبخت پوستش فرورفته شد آخرم پرتش کرد به دامان طبیعت

بعد ازچیدن آلو وگلابی وسیب و خوردن خربازه برگشتیم خونه وناهارصرف شد که اینجانب حوصلم سررفت و رفقارو جمع کردم بریم تو کوچه بازیابتدا5نفربودیم سپس همسایه ها بهمون ملحق شدن وشدیم17نفر پسر20وخورده ای ساله هم داشتیم دختر5ساله هم داشتیم از همه رنج سنیخلاصه وسطی و استپ هوا بازی کردیم به مدت3ساعت ونیم خیلییییی خوش گذشت 

بعد ازکمی استراحت عزم رفتن کردیم اینم یکی از اونایی که باهام دوست شد کلیک اسمش یاسین.این بچه یه قررررری میداد که ازخنده غش میکردیموقع رفتن که همه توکوچه بودن چندنفرشونم دور ماشینمون که واسم دست تکون میدادن دلم واسشون تنگ میشه واسه اون بچه ها فقط آآآآ بزرگا نهکه یکی از خانوما بهم گفت تو باید متخصص اطفال بشی

در راه برگشت از جاده وِزوار:

ببخشید طولانی شد روزتون بخیر

+محسن چقدرموشکافانهاگرخودشون نخواستن پس ماهم اصراری نمیکنیم بیخی دادا

کـیمیـ♥ـا


دقت کردی...
چهارشنبه چهاردهم مرداد ۱۳۹۴9:55

همین الآن

هم اکنون

این لحظه

پیرترین سنی هستی که تاحالا بوده ای

و 

جوان ترین سنی که تاابدخواهی بود!

شادی کن

خلاق باش

جسارت کن،بیشتر بخواه

جلوبرو وبه خودت مطمئن باش...

هم اکنون جوان ترین سنت را داری وهرلحظه

بابت این موهبت شکرگزاری کن

لحظه هایتان پر ازباورهای مثبت

صبح زیبای مردادیتون بخیر

امروز ساعت9صبح عروسی دعوت بودیم!!!تعجب نکنید مراسم ازدواج ترکمن ها به این شکله و ناهار دعوت میکنند.یکی ازدوستان پدرم ترکمنه وبسیار خانواده شریفی هستن عیدقربان که دعوتمون میکنن ما بعدازظهر میریم ساعتای2بامداد برمیگردیم بس که این خانواده به ما لطف دارنپدرومادرم سرکار هستن یکم دیرتر میریم،حتما از مراسمشون واستون عکس میذارم

و اما همون دیروز ظرفارو افتتاح کردم وبرای اولین بار کاپ کیک درست کردم مزش فوق العاده شد اینم طرزتهیش واسه دوستانی که میخوان تجربه کنند کلیک

اینم عکسش

 

من تو یک گروه آشپزی عضوم عاغا ما هرچی درست میکنیم عکسش رو میذاریم تو گروه،مدیر محترم که من اصلا ایشون رو نمیشناسم لطف میکنند میذارن آواتار گروه واینجانب بسیار خجل میشم چون تو اون گروه سنم از همشون کمترهکلیک

آخ جوووون میخوام دوچرخه بخرم.ماشالله قیمتش به اندازه یک گوشی هوشمندهولی واسه دریا بدرد میخوره مخصوصا غروبا که مامان بابا میرن پیاده روی  باهاشون برم آخه خونمون نزدیک جنگله الآنم که دارم تایپ میکنم صدای جیرجیرک میاد قبلا که منظره روبروی اتاقامو واستون گذاشتم

دیروز هم به اتفاق خانواده بعد از میل کردن چای وکاپ کیک رفتیم ناهارخوران که جنگل معروف گرگان هست البته چون در دو قدمیمونه رفتماااا وگرن کی حال داره بره این همه راهووو

در راه برگشت 

 +الآن به مامان زنگ زدم گفت یاامشب میریم یا3شنبه هفته بعد!پس نمیشه عکس مراسمشونو واستون بذارم ولی هرجور شده گیر میارم

 

 

کـیمیـ♥ـا


آخرهفته به روایت تصویر
یکشنبه یازدهم مرداد ۱۳۹۴9:34

دیروز انتخاب رشتمو ثبت کردم ولی باید ویرایش کنم طبقِ صحبت های دیشب  که با خانواده داشتم بهتره که فیزیوتراپی رو حذف کنم چون علاقه ای بهش ندارم از فردای اعلام نتایج آشناهامون زنگ میزنن واسه بچه هاشون مشاوره میگیرن آخر هفته هم بایکدومشون میخوایم بریم کوه وای من هرچی میخوام از این بحث کنکور فرار کنم دو دستی میاد سمتم

یکی از آشناهامون پیشنهاد داده برم مطبش از الان بادمودستگاه دندانپزشکی آشنا بشم ولی حسش نیست 

احساس کلافگی میکنم

دلم چندتاگل میخواد

گل جدید

-----------------------------------------------------------------------------

+دیروز بعدِ اینکه این پست رو ثبت کردم رفتم بیرون وبرای شادی روح وجسممان گل خریدم وهمچنین تمشک

کـیمیـ♥ـا


سه شنبه ششم مرداد ۱۳۹۴9:12

لواشککککدوست مامانم درست کرد واسمون آورد.دستش طلا

 

سلام دوستای خوبم رفیقای بامرام وبی مرام که یه مدت ازشون خبر ندارم

من هنوز انتخاب رشته نکردم ینی انتخاب کردما ولی 170تا شدهآخرم میدونم همین دندان پزشکی بین الملل گرگان میرم ینی خانوادم اینطور میخوان،بازم دستِ خداست هرچی صلاحه...

دیروز به پشنهاد یکی از دوستای عزیزم رفتیم بیرون هم سوغاتیشو بدم هم بعدِ کنکور یه حالی عوض کنیم رفتیم کافی شاپ{اونم طبقه بالا}دیدیم بعلــــــــه یکی از رفقا با یه پسره سرمیز نشستههعی من خواستم اذیتش کنم،مبینا{دوستِ اینجانب}مانع شد ما هم رفتیم بَست کنارشون نشستیم ولی انگار ن انگار سرشونو کرده بودن تو گوشی و میحرفیدن و میخندیدن تو حالِ خودش بود آخِـــی

بگذریم...

بعد ازاینکه از هم جدا شدیم رفتم چندبسته پودرژله گرفتم چون شبش خونه مادرجونم دعوت بودیم برادرش از آمریکا اومده بود ومنو هم گذاشته بودن مسئول درست کردن دِسر

عاغا درست کردن ژله همانا کنده نشدنش از ظرف هماناااا گفتم واااااای این همه درست کردم خوب دراومد حالا اینسری که اینا میخوان بیان بد شد  داشتم به ژله وظرفویخچال بدوبیراه میگفتم که یه بسته دیگه درست کردم واینم شاهکارِ بنده:

زن دایی مامانم خیلی خوشش اومد وهمینطور جمعی که اونجا بودن من شانسی درست کردم ولی به تعداد جمع بود خداروشکر

درست کردنش خیلی راحته دوستای گلم درست کنید حتما

+دیشب یکی از دوستای وبلاگیمون بهم اس داد که بخاطر حالِ مامانش بیمارستانه...خودشو که خیلی دوست دارم مامانش واسم عزیزتره دوستان محتاجیم به دعاهاتون

 

کـیمیـ♥ـا


خوشحالی یعنی. . .
یکشنبه چهارم مرداد ۱۳۹۴9:29
منو این همه خوشبختی محاله محالــــه

تو رو داشتن مثه خواب و خیاله خیالـــــه

 

خوشحالی یعنی واسه اولین بار کوفته درست کنی و  وا نره

مهمتر از همه،اعضای خونواده خوششون بیاد وخیلی ازت تعریف کنن

+شیماااااا،آیداااااااا،فاطمههههه شماها کجایین خبرتونو خیلی وقته ندارممم

کـیمیـ♥ـا


travel to stanbol_part2
جمعه دوم مرداد ۱۳۹۴11:30

جونم براتون بگه

رفتیم مسجدسلطان احمد{که اسم دیگش مسجدآبی هست چون از21هزارکاشی آبی رنگ ساخته شده}در ورودی رو بسته بودن ما هم منتظر،بلکه از این مسجدمعروف استانبول دیدن کنیم  اونجا هم پُر از توریست بود یه پسر کره ای توجهمو جلب کردرفتم جلو وبه زبان کره ای باهاش سلام احوال پرسی کردم اونم بَشّاش از خداخواسته خخخ بعدش ازم ادرس یه بازاری خواست گفتم هیچی کارم دراومدخلاصه ادرس رو که نتونستم حالیش کنم ولی یه سلفی باهاش گرفتمکلیک

دوتاخانواده نشسته بودیم سرگرم گفتگو که یک عروس داماد چینی رو دیدیم.منم جوگیر به هوای اینکه کره ایه بهش سلام کردم عروسه چینی گفت چینیمهردوشون بامزه بودن از اونجایی که من همچین موقعیتایی رو ازدست نمیدم یه سلفی هم باعروس خانوم گرفتمکلیک {لازم بذکره سارا همش کنار کِیسایی که عکس میگیریم وایستاده }دقایقی نگذشته بود که سروکله پسردیگه ای پیدا شد اومد کنارمون نشست شروع کرد به حرف زدن به زبان انگلیش من که سرگرم گوشی بودم سارا صدام کرد که دوتایی باهاش بحرفیم حرف زدنمون نیم ساعت طول کشید آمار آباواجدادشو درآوردیمگفت از ایران هیچ اطلاعاتی ندارم  ما هم ازآمریکا بدمون میاد چون خیلی زورگوعه و....گفت دوست صمیمیش ایرانیه اسمش هادی حسینی و... .ازم پرسید کدوم شهر زندگی میکنید گفتم گرگان،گفت فیس بوک عضوی؟گفتم نه گفتم اینستا هستم گوشیشو داد بهم آیفون سفید بودمنم آدرس پیجمو زدم گفت چت کنیم تایک روزی توایران همدیگه رو ملاقات کنیمگفتم یاخدا اینو یکی جمش کنه.خانواده هامون بودناااا شوخی میکردن میخندیدن این پسره هم که هیچی نمیفهمید از حرفای اونا.راستی اسمش جیمز بود اهل لندن!اومدیم خداحافظی کنیم دستشو آورد جلو من گفتم مسلمانیم دست نمیدیم گفت پس چجوری بهم بای میدین گفتم باصحبت کردن وحرکات دست خیلی تعجب کرد گفت واقعا مسلمانید؟؟؟تند تند معذرت خواهی کرد به حالت دو رفت!!چه تصور بدی از مسلمونا دارنخلاصه پسرِ مردمو فراری دادیم تااین باشه از این فکرا به سرش نزنهاینم عکسش کلیک

فقط 1 روز گشت با تور داشتیم مابقیش باخودمون بود.تور هم دستش درد نکنه چه جاهایی مارو برد هرچند پولشو میگیرن وظیفشونه خخخ اول رفتیم فروشگاه  باقلوا وچایی وعسل و.... که هیچی خرید نکردیمکلیک ازاونجا رفتیم فروشگاه چرم قبل ازاینکه واردفروشگاه بشیم مارو بردن به یک سالن نسبتا بزرگ وفهمیدیم که بله شویِ لباسه ماهم که بار اولمون بود ولی حفظ آبرو کردیماینامیومدن میرفتن ایرانیا یجوری نگاه میکردن که بنده خدا یکی از مدلا خندش گرفتپالتویی بود ازپوست کروکودیل به قیمت15 میلیوناین پالتویِ زیبا هم که تنمه 1میلیون500 قیمتشهکلیک

ازاونجا هم رفتیم دریا سوار کشتی شدیم وبسیار عکس گرفتیم از دست مادرجان

+وجدانا این شبیه یکی از یازیکنای تیم ملی فوتبال نیستتت؟؟!؟؟اگه گفتین کی؟؟کلیک

+مردم اونجا بقدری سیگارمیکشن که مااگر 1هفته دیگه اونجا بودیم به یقین سیگاری میشدیمازخانومابگیر تانوجووناکلیک{شکارلحظه}

+ورودی هتلا چشم نظر داشت!!فکرمیکردم فقط ماایرانیا به این چشم اعتقاد داریم کلیک

+مردمش بسیار بی ادبن ینی گارسونای هتل منتظربودن لیوان شربت یا چای تموم شه میان از جلوت برمیدارن میبرن یا اگه یه کیکی باخودت میبردی دعوا میکردن که باید بذاری سرِ جاش.هتلمون4ستاره بود ولی به هتلای2ستاره ایران هم نمیرسید!اجناسش گرووون!آب هم واسه شرب نداشتن تشنت میشد باید میرفتی ازهتل بیرون آب بخری!دبلیو سی هم که خدا به روزتون نیاره!هیچ جا ایران نمیشهاینم مشکلاتی بود که گفتم توپست بعدی میذارم

+جزوه درخواستیکلیک_زیست سال دوم مولکول های زیستی

+دیروز_درکنار خانواده

 

کـیمیـ♥ـا


travel to stanbol_part1
چهارشنبه سی و یکم تیر ۱۳۹۴18:22

میخواستم بعد اینکه اومدم شرح حال این مسافرت رو بنویسم ولی نتایج کنکور همچیو به کامم تلخ کرد

صحبت های بابا آرومم کرد ازدیروز خیلیا زنگ میزنن ونتیجمو میپرسن

دوست دارم این2ماهی بگذره هرچه سریعتر...

خب بگذریم. . .

سارا رفیق13ساله منه ازوقتی مهدکودک بودیم باهم دوست شدیم ورفت و آمدخونوادگیامون شروع شد که امسال قصدسفرکردیم واوناهم همراهمون اومدن

اول مقصدمون تهران بود راه خسته کننده نبود فکرکن4تادختر باهم باشن انقد سرت گرمه که دوست نداری تموم شه

بعد ازاینکه ازشهر مزخرف تهران عبور کردیم وبه فرودگاه امام رسیدیم که ماشالله خودش یه پا شهره!!ماشینارو پارکینگ3پارک کردیم و سوار اتوبوس شدیم که مارو مقابل درب ورودی پیاده کرد و وارد گیت شدیم.تازمان پرواز خیلی مونده بود خلاصه ساعت1ونیم بامداد هواپیماخان،ایران رو به مقصداستانبول ترک کرد3ساعت توراه بودیم تاچمدونارو تحویل بگیریم ومنتظر لیدر باشیم ساعت7به هتل رسیدیم وخوابیدیم تاصبحانه

بعد ازصرف صبحانه و دادن کِیف به شکم مبارک قصد کردیم خیابونای اطراف بریم 

اینم میدان تکسیمِ معروف استانبول کلیک

حدودا ساعت 10 بود.ازمیدان تکسیم به سمت یه خیابون رفتیم که دیدیم بعلهههه پره بازاره خخخ ازطرفی صدای اهنگ هم به گوش میرسه نگو دیسکو بوده بدم نمیومد یه سرک بکشم ببینم دیسکوهای اونجا به چه منواله البته دورازچشم پدرجانولی ورودیش دوتاپسر بودن که هرکی که قصد ورود داشت رو میگشتن  منم نرفتم دیگه بیخیال شدم

چند نما از بازار اونجا کلیک{لازم به ذکره این تصاویری ازخوردنیای بازار بود من توبازار زمین وزمان روفراموش مینم چه برسه به عکس گرفتن!!}بعد ازکمی گشت وگذار وخرید های نسبتا زیاد به کلیسا رفتیم مشغول دعا کردن بودن تعدادشون اندک بود.ورودی کلیسا ظرف پایِ بلندی بود که توش آب بود قبل اینکه مشغول عبادت بشن دستشون رو به اون آب میزدن اینم تصویرشکلیک

 ادامه. . .تصمیم گرفتم خلاصه تر بنویسم چون خیلی خاطره هست!

شیرینی فروشی های اونجا عالی بود خصوصا به دیزاین خیلی اهمیت میدن1  2  3  4

یه مورد جالب که اونجا بهش برخوردیم این بود که موقع اذان مغرب توخیابون های اصلی میزوصندلی چیده میشد و بصورت رایگان افطار دراختیار مردم قرار میگرفت کلیک این2نفر هم بعد ازافطاراونجا بودن بقول معروف مردمو سرگرم میکردن کلیک

در راه بازگشت به هتل بودیم که ناگهان دلقکی کلاهی بر سرم گذاشت که ازگذاشتن عکس خودم معذورم

کـیمیـ♥ـا


خبر دسته اول!!!
دوشنبه بیست و نهم تیر ۱۳۹۴11:34

 

بعدنوشت:نتیجه رو الان دیدم ساعت6:49حالم خوب نیست 

ینی میشه امیدوار بود به پزشکی.....؟!؟؟

کـیمیـ♥ـا


به یادتونم
یکشنبه بیست و یکم تیر ۱۳۹۴15:3
سلام عزیزای دل

ببخشید بابت چندروزی که نبودم وپست جدیدی نذاشتم

کامتا تایید شد وهروقت بتونم جواب میدم 

خواستم بگم توراهم.زبان انگلیسی هم درحدمکالمه بارمه خخخ

نتونستم تصویربذارم باگوشی نمیشه سایزعکس روتغییر داد خلاصه پیش پیش عیدفطرتون مبارک خخخخ

تااخرهفته میتونم بااینستا باهاتون درارتباط باشم 

مرضیه عشقم جات خیلی خالیه

هوا گرمه مواظب خودتون باشیددد_فعلا

کـیمیـ♥ـا


5
دوشنبه پانزدهم تیر ۱۳۹۴12:45
عذاداریتون قبول

دیشب فوق العاده بود بعد مدت ها احساس سبکی کردم قران به سر گذاشتن،اشک ریختن،دعا واسه ظهور امام زمان،طلب بخشش و به یادِ شما بودن

امیدوارم این حسای خوب رو شما هم تجربه کرده باشین

اما چیزی که دیشب ناراحتم کرد جمعیت کم عذادارانِ امسال،نسبت به سال های گذشته بود میشه چه برداشتی کرد؟دین مردممون ضعیف شده یا چون شب اول بود جمعیت کمتری اومده بودن.....خدابخیر کنه ولی از حق نگذریم بنظرم بیشترمردم این مراسما واسشون اهمیتی نداره

به نیابت موفقیت دوستان گلِ کنکوریم وخودم یه بسته خرما گرفتم باشد که نیمه اول مرداد خبرای خوبی بشنویم ان شاالله.اینم عکس از دیشب کلیک لازم به ذکره که این دختر خانوم من نیستم

عاغا سوسک ترس داره؟؟؟!!؟؟دیشب وسط مراسم ییهو خانوما میپریدن از جاشون درحالیکه جیغ میزدن!!!!نگو سوسک اومده بودچندبار این اتفاق افتاد پسرا هم که اگه مراسم عذاداری نبود کفِ زمین پخش شده بودن از خنده

امروز ازکلاس خوشنویسی برمیگشتم{اولین جلسش بود}سوار تاکسی شدم دیدم یه کلاسور که یسری ورق هم بهش چسبیده اون جلوعه کنار راننده!دقیق شدم دیدم چه جملات جالبیه خیلی خوشم اومد خود اقاعه خیلی روابط اجتماعیش خوب بود بااجازش از اون نکات عکس گرفتمکلیک که گفت بذار یه صفحه دیگشو واست بیارم اون قشنگ تره کلیک

حتی میشه از راننده تاکسی هم انرژی مثبت گرفت

خدایا شکرت

دلم هوای مکه رو کرده خیلیییییییییایشالله قسمتتون شه

اهنگ وب قشنگه؟با حال وهوام یکیه واسه همین گذاشتم امیدوارم خوشتون بیاد

التماس دعا-دوستون دارم

 

کـیمیـ♥ـا


4
یکشنبه چهاردهم تیر ۱۳۹۴14:0
دیشب درکنار خانواده

تولد مامان

خیلی خوش گذشت

دسرتوسط پدر کم طاقتم خورده شد

کـیمیـ♥ـا


3
شنبه سیزدهم تیر ۱۳۹۴4:30

دریآ بآش تآ هر کس لآیق توست

بآ تو آرآم گیرد و

هر کس لآیقت نیست

در تو غرق شود.

 جمعه_12تیر94

کـیمیـ♥ـا


2
پنجشنبه یازدهم تیر ۱۳۹۴11:18
سلام به دوستای گلم

زمانِ کنکور لااقل یه بهانه داشتیم بیایم پست بذاریم الان نمیدونم درمورد چی پست بذارم 

پدرم ازماموریت برگشت و ازاین شیرینی های خوشمزه اورد ولی نمیدونم چرا روش نوشته نان یوخه!که به لطف مورچه های خونمون فقط تونستم دوتا ازاینارو بخورم  کلیک

خب بگذریم..

دارم کاهش وزنی که براثر درس خوندن و نرسیدن به خود، روداشتم جبران میکنم هرچند روزه میگیرم ولی2کیلووزنم اضافه شد جل الخالق...مگه میشه مگه داریممم

این روزا فقط 1شنبه-3شنبه کلاس دارم به عبارتی بقیه هفته رو بیکارم  وچقدر بده واسه ما که عادت کردیم به کتاب خوندن

خودم روسرگم به نوشتن میکنم کلیک ووقت زیادیش رو هم توتلگرام واینستا به هدر میره چاره ای نیست.بازی فکری هم به کمک خواهری برای جلوگیری از آلزایمر وخوندن کتابای روان شناسی واوقاتی هم داستانی

خیلی گل دوست دارم بهم یه انرژی خاصی میده یکی گل یکی خرید کردن وبیرون رفتن اینم از گلای حیاطمون کلیک  پیشنهادمیکنم حتما گل کاکتوس تواتاقتون بذارید اینم دلیل علمیش{یكی از خواص این گیاه كه آن را برای استفاده در منازل مناسب كرده است توانایی این گیاهان در پاك سازی هوا است. بنا بر تحقیقات انجام شده این گیاه می تواند سموم و گازهای آلوده موجود در هوا مانند "تولوئن " یا " فرمالدئید " را تصفیه كند. از این رو كارشناسان توصیه می كنند كه از این گیاه در اتاق خواب استفاده شود تا با تصفیه هوا خوابیدن بسیار راحت تر شود.}واسه من که اینه کلیک رد قطره های اب روی گلبرگاش مونده

+دوستان یه درخواستی دارم ازتون خواهشااااا  حواستون به استفاده ازآب باشه.آب است ولی کم است!اینم تومسابقات والیبال حتما به چشمتون خورده 

+میخوایم بریم مسافرت ومن باید زبان انگلیسیم درحدمعمول خوب باشه پیشنهادبدید چه کنم؟

 


 

کـیمیـ♥ـا


1
سه شنبه نهم تیر ۱۳۹۴22:55
حسِ نوشتن نیست!

هفته پیش به همراه خونواده دوست مامانم رفتیم زرین گل 
یه منطقه خوش آب وهوا که هرچی ازش بگم کم گفتم خنکـــــــ فقط بدیش این بود که ایرانسل ورایتل انتن نمیدادن
عکساش رو حتما میذارم 
چقدر واسه تابستون برنامه داشتم یه خیلی کلاس که دوست داشتم برم اما امان از ماه رمضون
دیروز 1جلسه کلاس کیک ودسررفتمکلا به آشپزی وپخت کیک خیلی علاقه دارم...وای کیک درست کردیم زبان روزه من که تا2نتونستم روزمو نگه دارم وباطل کردماخه کلاسمون8صبح بود
اینم از کاردستی های من درماه رمضون کلیک دوستان روزه دار عکس هارونبینید
دلم وبمو میخواد تاهفته پیش لااقل بلاگفا وب رو باز میکرد ولی الان پیغام میده که حذف شدهههخاطراتم اونجاستتت دوستای عزیزممم که فقط ادرس اون وبمو دارن هیچ خبری ازشون ندارم که کنکورو چیکار کردن والان حالشون چطوره
دوستانی که علاقمند به خوندن رمان هستن رمان ازدواج به سبک کنکوری روبهشون پیشنهاد میکنم
لطفا فیلم هم بهم پیشنهاد بدین ازبس کره ای دیدم خسته شدم 
مثلا گفتم حسِّ نوشتن نیستاااا
 
 
ازاون جایی که تازه گوشیمو عوض کردم هرجابریم مشغول عکس گرفتنم اصن بدجورعقده ای شدم خخخخ تقصیره کنکوره
 
این گل زیبا توحیاط ویلاشون بود بقول مامان انقدرکه توعکس قشنگه بطور طبیعی اینطورقشنگ نیست
واینم طرفای ساعت2صبح بود مگه میشه بارفقا بری کوه مخلفات باخودت نبریلازم به ذکراست که اینا نصفشونه لواشکاوپفک خرده شدتوسط دوستان شکم پرستم
نمای کلی
 
 
 
روزه نمازاتون قبول درگاه حق
محتاجم به دعا
کـیمیـ♥ـا


سرِ پلِ صراط گیرت میارم...!
سه شنبه نهم تیر ۱۳۹۴22:0

 

خدالعنتشون کنه

وبم  دوستام  همه پَر شد

 

کـیمیـ♥ـا