خاطرات یکپشت کنکوری

خیلی وقته ننوشتم.....

دلم حسابی تنگ شده بود!تواین مدت اتفاقایه زیادی افتاده خیلیاش خوشایند بود بعضی هاشونم نه ولی یه چیز خوب با این هفته 7هفته ی دیگه کلاس داریم...بعدشممممم تمااااااااااااااااااااام بالاخره بعد از 4سال عذاب و دوری ازخانواده وقتشه برگردم خونمون..درسم که بهتره بگم هیچی نمیخونم.خوب چیکارکنم حسش نمیاد بعضی روزاخوبم بعضی روزام رو مودش نیستم..مثلا امروزنیستمازصبح پاشدم هی دور خودم میچرخم یه خط میخونم دوساعت استراحتاین چه وضعشه نمیدونم!!!!!خدابهمرحم کنه من عاقبت بخیر بشم صلواتاین پشت کنکور موندنم مصیبتی شده همش توخونم پوسیدم ازبس توخونه نشستم درسم که نمیخونم بدتر البته علت درس نخوندنم اینه ه زیادی غرق مشکلات دیگرون شدم یکم ذهنم پراکنده شده..درست میشه ایشاا...

امروز تولدم بود....خوشحاااااااااااااااااالم زیاد....هفده ساله شدم ..هورااااااااااااا

امروز خیلی آرزو کردم که همش تویه یک جمله خلاصه میشه خدایا تماما آرزو هامو براورده کن...همین

خوب توگوش نهاییم زدیم ...بریم کم کم واسه کنکور بخونیم.........آقاچی فکر میکردیم چی شد!!!!!!!!!!

به امیدروزایی که اینا روخوندم بخندم مثل نوشته های دوران ابتدایی و راهنمایییم!!!!!!!

 

 

من خدایی دارم، که در این نزدیکی است

نه در ان بالاها

مهربان، خوب، قشنگ

چهره اش نورانیست

گاهگاهی سخنی می گوید، با دل کوچک من، ساده تر از سخن ساده من

او مرا می فهمد

او مرا می خواند، او مرا می خواهد

خنده های ما

در خلال روز های زندگی ،

در عبور  روزهای کودکی ؛

و در شروع یک بلوغ مخملی

 گم شدند ...

آه زندگی !

زود اعتراف کن !

خنده های ما کجاست ؟

دست و نزد کیست ؟

آه زندگی  ...

آی زندگی ...

زود و زود و زود

تند و تند و تند

پاسخم بده ...

یادم باشد به کسی حرفی نزنم که ناراحت شود.....

نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد....

راهی نروم که بیراهه باشد....

خطی ننویسم که آزار دهد کسی را....

یادم یاشد همه قرار نیست جوری باشند که من دوست دارم یا هستم

یادم باشد که روز و روزگار خوش است ...

همه چیز روبه راه است...

تنها....تنها..... دل ما دل نیست....

به سلامتی مادر به سلامتیه همه مامانایی که هر وقت صداشون می کنیم میگن : جانم ! و هر وقت صدامون میکنن ، میگیم: چیه ؟ ها . . . ؟! یک مادر می تواند ۱۰ فرزندش را نگهداری کند ، اما ۱۰ فرزند نمی توانند یک مادر را نگه دارند ! به سلامتی همه مادر ها . . . به افتخار همه ی مادر های مهربان و دلسوز ، جوانی هایت را با بچگی هایم پیر کردم به موی سپیدت مرا ببخش ، مادر ، ای تمام هستی من ! سلامتی همه مادر ها . . . به سلامتی مادر بخاطر اینکه همیشه از غمهامون شنید اما هیچوقت از غمهاش نگفت . . . به سلامتیه مادرایی که با حوصله ای راه رفتنو یاد بچه هاشون دادن ، ولی تو پیری بچه هاشون خجالت میکشن ویلچرشونو هل بدن ! به سلامتی مادرا که وقتی با جارو برقی میان تو اتاق انگار چنگیز خان حمله کرده . . . ! سلامتی مادر وقتی غذا سر سفره کم بیاد ، اولین کسی که از اون غذا دوس نداره خودشه . . . به سلامتی مادر که بخاطر ما هیکلش به هم خورد ! به سلامتی مادر چون اگه خورشید نباشه میشه گذرون کرد اما بدون حضور مادر زندگی یه لحظه هم معنی نداره تنها کسیکه وقتی شکمش را لگد می زدم ازشدت شوق می خندید مادرم بود ، به سلامتی همه مادرا . . . به سلامتی اونی که وقتی از مدرسه می اومدم خونه ، میگفت از صبح تا حالا برات ۱۰۰۰ تا صلوات فرستادم تا امتحان تو ۲۰ بشی . . . به سلامتی مادر واسه اینکه دیوارش از همه کوتاهتره . . . ! به سلامتی مادر بخاطر اینکه از سلامتیش برای سلامتی بچه هاش همیشه گذشته . . . ادعای عشق میکنیم و فراموش کرده ایم رنگ چشم های مادرمان را ! به سلامتیشون . . .