زهرمارم عین قهوه ی ترک ، !!! |
چقدر دلم بغل می خواد
دلم تنگته بلاگفای عزیزم
:) خدا همت بده اینجا بنویسم بوس بوس بلاگفای من
فکرای یادم باش ک ... اگ یه روزی ... یادم نره ک ...
سال ۹۶ رو دوست دارم مث نوار قلب سالم میمونه تیک تاک تیک تاک
برخلاف پارسال ک شالاپ شولوپ تیک تالاپ تاک تلوپ
امسال الحمدالله همچی ارومه
فراز و نشیب زیاد داشتیم اما خوبه راضیم ازش
ماهم چنان درگیر شهرداری هستیم برا ساختن خونمون
من همچنان دعا دعا ک ای خدا کی برم از اینجا
شهرداریم همچنان خزانه باباشه میگی
چ حرف و حدیثایی ک این روزا بهم میزنن ک اخه نسرین میخای بری پایین شهر بشینی و ...
یادمان باشد سرمان ب کار خودمان باشد ب قول گلزار ما اگر حرف نمیزنیم دلیل بر این نیست ک ما حرف بلد نیستیم والاا
ارجحیت برا من مستقل شدنه
راستش منو همسرم اصن فازمون بالا شهر پایین شهر نیست من بزرگ ترین آرزوم اینه ک برم تو یه روستا تدریس کنم برا بچه های محروم از جون و دلم مایع بزارم
همسرجان هم موافقن ک من تدریس کنم برا بچه های محروم
میخام از تابستون بزنم تو کار تبلیغ ،خدارو چدیدین شایدم مبلغ بشم
اها داشتم میگفتم واسه ما فقط یه زندگی کم مشغله ووو خصوصا ابرومند کفایت میکنه همونقدر ک سقفی برای خودمون بالاسرمون باشه و یه پرایدی زیر پامون
بیشتر ازاین میخاییم چیکار
خلاصه این روزا اروم و کند میگذره البته خداروشکر با ابرومندی و سلامتی
امتحانای ترم هم شروع دارن میشن :|
رضا چهل روزه شد ک رفتم سرکلاس
سه تایی مونم مریضیم رفتیم دکتر :)
شب بخیر دنیا
شاید برای بقیه یک چارم یا نصف آچار باشه اما برای ما یه دنیاس
من همین یه تیکه کاغذ دوست داشتنی رو روزی صدبار کالبدشکافیش میکنم ب دلایلی :)))
برای دل مهربون و شکستت بسیار دعا کردم و کردم
گاهی وقتا بعضیا رو با خاطراتشون باهم باید بوسید و کنار گذاشتشون و از بزرگ خدای عزیز خواست ک یکی بهتر و با خاطرات قشنگ تر وارد زندگیمون کنه ... برات دعا میکنم هر انچه ک صلاح و لایقش هستی نصیبت کنه .
اومدم ک وارد وبلاگم بشم نزدیک بود منم برم بغل دست خدا بیامرز ر ف س ن ج ا ن ی . رمز وبم درست میزدما نمیدونم چرا میگف اشتباه نزدیک بود سکته قلبی و مغزی رو باهم میل فرمایم
دو روز ک مخم اهنگیده ک چ برنامه ای بریزم واسه زندگیم ک یکم حالمو بهتر از این کنه
یه جورایی نمیفهمم ک ارامشمو چجوری زیاد کنم از طرفی میترسم برنامه بریزم و ده روز دیگ ک میرم کلاس برنامم الکی بشه
فقط میدونم در درجه اول برا رسیدن ب ارامشم باید نمازمو بهتر تر بخونم
و تمییز کردن خونه . اهنگ گوش دادنذو یکم ورزشم هست ک بهم ارامش میده
از موقعی ک نی نی ب دنیا اومده خب طبیعی ک یکم اوضام قرو قاطی بشه و از خودم غافل شم
بااااید ب خودم برسم :)))
حالا برم برناممو رو کاغذ پیاده کنم ببینم چی میشه . نتم باید کم کنم مثلا چی میشه ای خدا ک هفته ای دو بار بیام نت (ارزوی محال خخخخ)
موقع ای ک هستش دلت اروم و قرار نداشته باشه چشاتو از صورتش برنداری کلافه بشی از توجه نکردنش هزار جور ادا و اصول دراری تا فقط ب تو توجه کنه دل نکنی حتی بری توی اشپزخونه حتی نتونی خوابیدنای بعدازظهرش رو تحمل کنی فقط دوست داری تو بغلش لم بدی و وقت و بی وقت لباتو طرفش غنچه کنی تا مجبور شه فرت و فرت بوست کنه
و هزار جور دغدغه تو بودن و نبودن
این ادما وقتی ناراحتن دور خودشون پیله میبندن و کسی جرات ورود ب پیلشون رو نداره
اینا باد نمیکنن اینا فقط ب این نتیجه رسیدن ک واقعا گاهی همه چی بی تاثیره...!!!
اینا ب جایی میرسن ک روزی چندین بار از خودشون میپرسن با خودم چند چندم ؟ !!!
کنارهم نفس بکشیم نه اینکه نفس بکشیم ک نفس همو ببریم
تو ک خوابی همش نفساتو چک میکنم
شبا تا صب ب نفس کشیدنت فک میکنم :)
اصولا من هر چیزی و هر سختی رو ک بتونم تحمل کنم ب قول عزیز دلم پوست کلفت باشم اما واقعا در برابر بارداری ناتوان ناتوانم
گذشت نه ماه سختی و بد بیاری و نه ماه دوری از خوشی و درس و اسایش
نه ماه سختی و استرس ک اخرش منجر شد ب حمله عصبی بعد زایمان :(
من زایمان کردم و ب لطف خدا صاحب پسر دوم هم شدم یه اقا ریزه سالم و ناز
چقدر اذیت شدم و چقدر اذیتم کردن
یه چیزو اعتراف میکنم خیلی دلم میخواد ک بتونم از مادر همسرم بگذرم و ببخشمش اما بخشیدنم کار ادمای بزرگه ک متاسفانه از من بر نمیاد موقع زایمانم و دردای بعدش و تمام مدت تو بیمارستان ب این فکر میکردم این زن هر قدرم ک نادون باشه میگم نادون چون نادون و بدجنس اگ هست همش از روی نادونی و کم عقلی هست ب این فکر میکردم هر جوری ک هست مادر همسرمن هست و حداقل بخاطر دردای زایمان و سختیاش ببخشمش اما واقعیت اینه ک نتونستم ببخشمش و این مساله خود من رو ازار میده ک نمیتونم ببخشمش اما حداقل حرمتش رو از قبل بیشتر نگه دارم ولی قضاوت بین ما با خدا
بهرحال روزای سخت ویار . عمل جراحی و قهر خونه بابا و خیلی خیلی خیلی روزا و شبای کزایی گذشت
گذشت اما منجر ب مریض شدن یا بهتر بگم ختم شد ب دیوانه شدن من . و تبدیل شدن نسرین ب یه نسرین غشی
اینجوریاس ک من نمیتونم خیلیا رو ببخشم و فراموش کنم چ نسرین شاد و پر انرژی بودم
در هر صورت من باید یه ماه دیگه برم سر کلاس
و همه اتفاقات سخت باعث نمیشه ک من درجا بزنم و هدفامو یادم بره
همه سختی و سختی و سختی و همه شبایی ک تا صب تو حیاط با گریه التماس خدارو میکردم ک زندگیمو حفظ کنه باعث میشه ک من مصمم تر از قبل باشم و دوباره یا علی بگم و همه چیزو بسپارم دوباره ب دستای مهربون خودش
و من ب سادگی تصمیم گرفتم دوباره شاد شوم . . .
اوضاع خداروشکر بر وفق مراد پیش میره . اما همچنان هر روزی که تو این خونه م برام مث یه سال میگذره
از آدمای دورو برم متنفرم شدم . کسایی رو ک قبلا دوست داشتم دیگ نمیتونم دوست داشته باشم اصلا اسم این منطقه ک میاد حس میکنم طناب دار دور گلوم گذاشتن
مجبورم یه چن وقت دیگه اینجا و ادمای بی انصافش رو تحمل کنم تا طبق برنامه ریزیمون پیش بریم
برای همسرمم سخت شده اینجا موندن مدام میگ نسرین دعا کن ک فلان چیز زود بیاد و راحت شیم ... اوووف تا بیاد من دق میکنم
نمیدونم برا زایمانم برم خونه بابام یا ن ...ولی از یه چیز مطمئنم ک اصلا حوصله ندارم چن روز اول زایمانم این قوم بی انصاف دو رو برم باشن
هفته سی و سوم بارداریم هست و پنج هفته دیگ ب لطف خدا بیشتر ندارم ولی این روزا واقعا برام سخت میگذره
کارای روزانمو با سختی انجام میدم . ماشاءالله هزار جور درد و مرضم ک روم ریخته
وااای چقدر خسته م . حس میکنم دارم کوه میکنم
تنها دغدغه ای هم ک این روزا گریبان گیرم شده سالم بودن کنجد مامانه بهتر بگم اقا رضای مامان
این روزا تو خلوت خودم خیلی استغفار میکنم خدایا توهم در حقم همچنان خدایی کن
افکار منفی این روزا دوروبرم اسکی میرن ولی سعی میکنم ندید بگیرمشون
دل نازک شدم با هر حرفی بهم میریزم با هر تقی گریه میکنم کلا خیلی زود از کوره در میرم یه جا خوندم ب جز بهم ریختن هورمون های بدن تو این چن وقت افزایش پنجاه درصدی خون هم میتونه عاملش باشه ...
در کل این روزا سخت نه خیلی اما خیلی دیرررر میگذره ...
منو از دعاهای خیرتون بی نصیب نکنین :)
آری مسلما با هر سختی آسانی هست !!!
فقط یه زن میدونه بالشت رو جای بچه ش بغل کردن ،نوازش کردن و لالایی خوندن و گوشه های چشمت رو بالشت باریدن یعنی چی ؛(
لالا لالا گل بی تاب
هر جا هستی خدا همرات ، خدا همرات
بی یار ترم من
بی یار ترم من
هزار بارم گوشش بدم دلم خالی نمیشه :(
هم خواب رقیبانی و من تاب ندارم
بی تابم و از غصه این خواب ندارم
عزیز من خیلی دلش شکسته از من . من کاری باهاش کردم ک حس کنه تنهاس . من یجورایی خارش کنم
ازم انتظار نداشت من جوری تنهاش گذاشتم ک بقیه بهش بخندن :(
تو تمام مشگلاتش یهو دستشو ول کردم
ب قول خودش شوک بهش وارد کردم :(
کار من باعث شد ب مردونگیش شک کنه
دلتنگمو با هیچکسم میل سخن نیست
کز در همه افاق ب دل تنگی من نیست
بسیار ستمکارو بسی عهد شکن هست
اما ب ستمکاری ان عهد شکن نیست
عهد شکن نیست
اما من همون عهد شکنی هستم ک زیر عهدش زد من میتونستم وایستادمو و بسوزم تا خودش اقدام کنه
عهدشکنم من
اما من چی ؟ :( اگ من یبار عهد شکستم پس تو چی ؟
ولی من بد شکستم . غرورتو . :((((
فدای دلتنگیت بشم ک میخوای منو ببخشی اما نمیتونی
بهم حق میدی میدونم اما نمیتونی منو ببخشی
پیش تو بسی از همه کس خارترم من
زان روی ک از جمله گرفتارترم من
خدا نکنه ک تو پیش من خار بشی :(
گرفتار تری تو :( میدونم عزیزم بمیرم برات
واقعا این اهنگ مصداق حالته جیگر من :(
منم بی تابم و خواب ندارم عزیزم :(((
بد کردم در حقت میدونم :(
روزی ک نماند دگری بر سر کویت
دانی ک ز هر یار وفادار ترم من
بر بی کسی من نگران چاره من کن
زان کز از همه کس بی یار ترم من
بی یار ترم من
بی یار ترم من
ب وفاداری تو من هیچ وقت شک نداشتم
منم بی یارم منم بی یارم
منم خواب ندارم
منم میل سخنم نیست
ب دلتنگی منم کسی نیست
حس نمیکنی خیلی از وعده ی عهده مون گذشته ؟
منم خارم :((((
غزل خونت شم همچون بلبل
لالا لالا گل سوسن
لبم بوسی لبت بوسم
لالا لالا گل لاله
تو خود می من پیاله
لالا لالا گل پر پر
نبینی غم نبینی درد
لالا لالا گل بی تاب
هر جا هستی خدا همرات
لالا لالا گل زیره
دلم پیش دلت گیره
لالا لالا گل سنجد
بریم باهم گوشه ای دنج :)
ما تو این ده سال اینقدر باهم مچ شدیم اینقدر دل دادیم و دل گرفتیم که نمیتونیم ب همین راحتیا بهم بگیم هرری ب سلامت
اینقدر شبیه هم شدیم ک اگ یکیمون نباشه انگار نصف بدنمون نیست
حتی وقتی نیمه قهریم هم دلامون برا هم بال میزنه
اینقدر شبیه هم شدیم ک تو حالت نیمه قهر یهو دستامون باهم میره سراغ ولوم ضبط ماشین ک زیادش کنیم
اینقدر شبیه هم شدیم ک دستامون یهو میره رو کلید next ک اهنگ نچسبمون رو رد کنیم
اینقدر شبیه هم شدیم ک باهم حس میکنیم ضبطو کم کنیم
یهو بهم نگاه کنیم
یهو همدیگرو از جلو موتور بکشیم کنار
بهم شکلات بدیم
تو حالت نیمه قهرم بدونیم ک چی شام بخوریم
چیزی ک امشب خیلی داغونم کرد این بود ک عزیز من اصلا عادت نداره با ضبط ماشین ور بره چ برسه اهنگی رو دوبار گوش کنه و اونم چاوشی ک اصلا خوشش نمیاد
امشب وقتی یه اهنگ چاوشی رو عوض کردم دیدم کلید برگشت رو زد ک بزاره رو همون اهنگ اما من از نودونه یهو زده بودم یک
دلم طاقت نیورد اهنگ رو برگردوندم
چاوشی ک اصلا قبلا گوشش نمیدادم
گرفتارم و دلتنگم و با هیچ کسم میل سخن نیست . بی یارم و تنهام
همش همینا بود بمیرررم الهی مرد مغرور من ک غرورشو زیر پاهام له کردم معلوم نیست ک چقدر اینو گوش داده و بدتر از همه این بود ک ب محض اینکه اهنگ تموم شد دوباره برگشت رو همین اهنگ :( وااای بر من . وااای بر من عزیزترینم :(
حرم مطهر ، بازار ، شام ، میلاد امام رضا ، نیمه قهر و من تنها
اخ چقدر دلت گرم میشه . میفهمی ک هنوزم دوستت داره و نگرانته
میفهمی ک ب فکرته
وسط جر و بحث بفهمی شوهرت ازت ناراضی نیست و همه جهات راضیه
قشنگ دوست داشتنمون حس میشد ولی باید این دوری قسمتمون بشه انگار
امشب چجوری بی نفسای امیر بخوابم :(
خدایا شر هر چی ادم بدگو و حسود از زندگی من دور کن
الهی امین