آتشكده ي سرد

یادش به‌خیر...

{ سه شنبه دوم دی ۱۳۹۹.9:0.الهه ي آتش }
______________this___is___my___post______________
کودک باش فقط گاهی

گاهی کودک باش

کودکان دآرامش بیشتری دارند

بزرگتر که می شوی زیباتر سخن می گویی

ولی احساس و طراوتت را از دست می دهی

کودک بودن کوچک بودن نیست، لذت بردن است. 

{ سه شنبه سی ام آذر ۱۳۹۵.16:11.الهه ي آتش }
______________this___is___my___post______________
سفرت به سلامت...

سفر های تنهایی همیشه بهترند.

کنار یک غریبه می نشینی

قهوه ات را می خوری

سرت را به پشتی صندلی تکیه می دهی تا وقت بگذرد

به مقصد که رسیدی

کیف و بارانی ات را برمی داری

به غریبه ی کنارت سر تکان می دهی و می روی همین که زخم آخرین آغوش را به تن نمی کشی همین که از درد خداحافظی به خود نمی پیچی همین که تلخی یک بغض را با خودت از شهری به شهری نمی بری

همین یعنی سفرت سلامت...

 

نیکی فیروز کوهی 

{ پنجشنبه بیست و پنجم آذر ۱۳۹۵.19:3.الهه ي آتش }
______________this___is___my___post______________
سلفی

سلفی سهم آدم های تنهاست.

هموناییکه کسی رو ندارن، تا بدون ترس از قضاوت شدن، مقابل لنز دوربینش ژست بگیرن؛

اونم ته دلش بگه:یا خدا! خود شیفته چی بود خلق کردی؟ اینم رسید به من...! سلفی نصیب اوناییکه شد که بلد نیستن جلو فواره های حوض پارک ها و مجسمه های تازه نصب شده وایستن به انتظارو مردمو از دور نشون کنن، که وقتی سوژه مورد نظر نزدیک میشه دو قدم پیش برن و با لبخند تو صورت متعجبش نگاه کنن که بگن:دختر ها یه عکس از من می گیرین؟... آقا پسر؟ لطفا یه عکس از من بگیر...

سلفی پیشکشی از دنیای فن آوری برای آدم های تنهاست، تا تمام جملاتی که می تونه شروع یک رابطه رو سبب بشه از خاطرشون پاک کنه.

 

فائزه صدر

{ شنبه بیستم آذر ۱۳۹۵.20:51.الهه ي آتش }
______________this___is___my___post______________
مالکیت

خیلی از مردم وقتی ببینند چیزی دارند که مورد علاقه فرد دیگری است، آن چیز ناگهان برایشان عزیز می شود. 

چیزی که یک لحظه ی دیگر ممکن است آن را دور بیندازند برایشان مهم و قیمتی می شود، زیرا یک نفر دیگر مشتاق داشتن آن است و می خواهد از آن استفاده کند.

 

هانریش بل  

{ دوشنبه پانزدهم آذر ۱۳۹۵.21:45.الهه ي آتش }
______________this___is___my___post______________
حد وسط

حد وسط، بدترین چیز است.

همیشه، همه جا...

مثلا خوابم می آید و هیچ کاری را نمی توانم انجام بدهم، اما آنقدر بیدار نبوده ام که خوابم ببرد.

مثلا آنقدر هستیم که درد بکشیم، اما درد آنقدر نیست که خلاصمان کند.

ما آنقدر هستیم که درد را حس کنیم، اما برای حس شدن نه، خیلی کمیم! 

 

معین دهاز

{ چهارشنبه دهم آذر ۱۳۹۵.21:38.الهه ي آتش }
______________this___is___my___post______________
حرمت واژه ها

گاه از سر خشم

گاه از سر بی خیالی و بی قیدی،

گاه از سر تسامح

وگاه به دلیل تهاجم یک احساس،

واژه هایی را به کار می بریم که بکار بردن آن جرم است.

احتیاط باید کرد...

حرمت هر کلمه تنها زمانی آشکار می شود که آن کلمه را تنها در جایگاه راستین خودش به کار گیریم نه بر اثر لغزش ها...

 

نادر ابراهیمی  

{ جمعه پنجم آذر ۱۳۹۵.4:33.الهه ي آتش }
______________this___is___my___post______________
خودت شو

 

اگه بپرسم اونی هستی که می خواستی باشه،چی میگی؟؟؟

اگه نیست،چرا کاری نمی کنی؟؟؟

چرا؟؟؟

اصلاااااا مهم نیست که دیگران چه می گویند

تو متفاوت باش

برای بی نظیرشدن

برای موفق شدن مثل بقیه نباش

بگذار بگویند نمی شود و بخندند

خودت باش

خودِخودت

نا شنوا شو وقتی می گویند نمی توانی

خودت میدونی اگه بخوای میشه

نشدنی نیس

عادی نباش

خودت شو

خودِخودِنابت!!!

 

{ شنبه سی ام آبان ۱۳۹۴.21:39.الهه ي آتش }
______________this___is___my___post______________
زندگی

 

مشکل ما در فهم زندگیست

لذت بردن را یادمان ندادند

همیشه در انتظار به پایان رسیدن روزهایی هستیم که

بهترین روزهای زندگیمان را تشکیل می دهند

مدرسه...دانشگاه...کار

حتی در سفر همواره به مقصد می اندیشیم

بدون لذت از مسیر

غافل از اینکه زندگی همان لحظاتی بود

که می خواستیم بگذرند!

 


سنجـآقــــ : زندگی, غفلت

{ پنجشنبه بیست و سوم مهر ۱۳۹۴.19:37.الهه ي آتش }
______________this___is___my___post______________
تحول درون

 

دیر زمانی نیست که دریافته ام

وقتی از کسی رنجش و کینه ای به دل می گیرم، در حقیقت برده ی او می شوم؛

او افکارم را تحت کنترل خود می گیرد؛

اشتهایم را ازبین می برد؛

آرامش ذهن و نیات خوبم را می رباید و لذت کار کردن را ازمن می گیرد؛

اعتقاداتم را ازبین می برد ومانع از استجابت دعاهایم می گردد؛

او آزادی فکرم را می گیرد و هرکجا که می روم برایم مزاحمت ایجاد می کند؛

هیچ راهی برای فرار ازاو ندارم.

تازمانی که بیدارم،بامن است و وقتی که خوابیده ام،وارد رویاهایم می شود؛

وقتی مشغول رانندگی هستم یا وقتی در محل کار خود هستم،کنارم است؛

هرگز نمی توان احساس شادی و راحتی کنم...

او حتی بر روی تن صدایم نیز تاثیر می گذارد؛

او مجبورم می کند تا به خاطر سوء هاضمه،سردرد و یا بی حالی دارو مصرف کنم؛

او لحظات شاد و فرح بخش زندگی را ازمن می دزدد؛

بنابراین دریافته ام

اگر نمی خواهم یک برده باشم،در دل نسبت به دیگران کینه و رنجشی

نداشته باشم!

خود را در آیینه نگریستم

و دریافتم

ارزش من بیش از یک فکر نا آرام است.

 

{ سه شنبه سی و یکم شهریور ۱۳۹۴.22:41.الهه ي آتش }
______________this___is___my___post______________
مطالب قدیمی‌